مرتضی لطیفینظامی در این کتاب سعی دارد تا در قالب نمایشنامه، از تروریست بگوید و با بررسی آن، دیدگاههای سلطهگر در این حوزه را به چالش بکشد.
در مقدمه کتاب آمده:
«مفهومی که امروزه از پدیده تروریسم و کلمه «تروریست» در اذهان عمومی جا افتاده، محصول روایتی است که در طول سالهای متمادی از طرف رسانهها و دیگر وسائل ارتباطات جمعی کشورهای سلطهگر تکرار شده و میشود.
در خلال انقلاب کبیر فرانسه هنگامی که این واژه در فرهنگ روز وارد شد، دولتهایی، کشورهای در حال جنگ با خود را با این واژه متهم کردند و طبیعتا دولتهای «تروریست» هم مقابله بهمثل نمودند. علاوه بر این بسیاری از کشورها برای توجیه شکنجه، زندان و حتی حذف فیزیکی مخالفان داخلی خود از چنین برچسبی برای سرکوب دگراندیشان و مخالفان خود استفاده کردند.
در زمانهای نزدیکتر به ما هم برای بعضی از قدرتها استفاده از کلمه «تروریست» به دستاویزی برای توجیه تجاوز و اشغال دیگر کشورها تبدیل شده است. درست بخاطر جا افتادن ساختگی مفهوم این کلمه در اذهان عمومی، چنین روندی توانسته با اعتراض ناچیز و بیتفاوتی افکار عمومی جهانی بهراحتی ادامه یابد. انگیزه و امید نویسندهی این نمایشنامهها برانگیختن بازاندیشی و غور دربارهی این موضوع و سوءاستفادهای است که اشغالگران از مفهوم تروریسم و کلمه «تروریست» انجام میدهند.»
در بخشهایی از این متن میخوانیم:
«مرد خارجی: چرا الان اومدی؟ ... بگو!... چرا؟... اگه کاری داری بگو ولی زود بگو چون کار دارم.
دوست: چرا زود؟... دیگه هیچ وقتی واسهی من نداری؟
مرد خارجی: برای تو تمام فردا رو وقت داشتم، ولی امروز نه!
دوست: ولی فردا خیلی دیره... بعد از اون چیزائی که دیشب برام گفتی نمیتونستم تا فردا صبر کنم... اصلا نمیتونستم... نه اصلا
مرد خارجی: مگه دیشب چه گفتم که با چیزهایی که قبلا گفته بودم فرق داشتن؟... چی؟... بگو چی؟...
دوست: بعضی چیزا... ولی... نوع گفتنشون...»
مرتضی لطیفینظامی، نویسنده، مجسمهساز و نقاش، متولد سال ۱۳۲۲ در تهران و مقیم ایتالیا است. کتاب «تروریستها» نوشته مرتضی لطیفینظامی، در ۱۶۵ صفحه، به قیمت ۶۵ هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز و از سوی انتشارت افراز به کتابفروشیها رسید.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#تروریستها
#مرتضی_لطیفی_نظامی
#ادبیات #ادبیات_ایران
#ادبیات_نمایشی #نمایشنامه
#ادبیات_ایتالیا #اقتباس #ترجمه_آزاد
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#افراز_در_رسانهها #خبرگزاری_ایبنا
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
در مقدمه کتاب آمده:
«مفهومی که امروزه از پدیده تروریسم و کلمه «تروریست» در اذهان عمومی جا افتاده، محصول روایتی است که در طول سالهای متمادی از طرف رسانهها و دیگر وسائل ارتباطات جمعی کشورهای سلطهگر تکرار شده و میشود.
در خلال انقلاب کبیر فرانسه هنگامی که این واژه در فرهنگ روز وارد شد، دولتهایی، کشورهای در حال جنگ با خود را با این واژه متهم کردند و طبیعتا دولتهای «تروریست» هم مقابله بهمثل نمودند. علاوه بر این بسیاری از کشورها برای توجیه شکنجه، زندان و حتی حذف فیزیکی مخالفان داخلی خود از چنین برچسبی برای سرکوب دگراندیشان و مخالفان خود استفاده کردند.
در زمانهای نزدیکتر به ما هم برای بعضی از قدرتها استفاده از کلمه «تروریست» به دستاویزی برای توجیه تجاوز و اشغال دیگر کشورها تبدیل شده است. درست بخاطر جا افتادن ساختگی مفهوم این کلمه در اذهان عمومی، چنین روندی توانسته با اعتراض ناچیز و بیتفاوتی افکار عمومی جهانی بهراحتی ادامه یابد. انگیزه و امید نویسندهی این نمایشنامهها برانگیختن بازاندیشی و غور دربارهی این موضوع و سوءاستفادهای است که اشغالگران از مفهوم تروریسم و کلمه «تروریست» انجام میدهند.»
در بخشهایی از این متن میخوانیم:
«مرد خارجی: چرا الان اومدی؟ ... بگو!... چرا؟... اگه کاری داری بگو ولی زود بگو چون کار دارم.
دوست: چرا زود؟... دیگه هیچ وقتی واسهی من نداری؟
مرد خارجی: برای تو تمام فردا رو وقت داشتم، ولی امروز نه!
دوست: ولی فردا خیلی دیره... بعد از اون چیزائی که دیشب برام گفتی نمیتونستم تا فردا صبر کنم... اصلا نمیتونستم... نه اصلا
مرد خارجی: مگه دیشب چه گفتم که با چیزهایی که قبلا گفته بودم فرق داشتن؟... چی؟... بگو چی؟...
دوست: بعضی چیزا... ولی... نوع گفتنشون...»
مرتضی لطیفینظامی، نویسنده، مجسمهساز و نقاش، متولد سال ۱۳۲۲ در تهران و مقیم ایتالیا است. کتاب «تروریستها» نوشته مرتضی لطیفینظامی، در ۱۶۵ صفحه، به قیمت ۶۵ هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز و از سوی انتشارت افراز به کتابفروشیها رسید.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#تروریستها
#مرتضی_لطیفی_نظامی
#ادبیات #ادبیات_ایران
#ادبیات_نمایشی #نمایشنامه
#ادبیات_ایتالیا #اقتباس #ترجمه_آزاد
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#افراز_در_رسانهها #خبرگزاری_ایبنا
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
نگاهی به رمان «اسفار سرگردانی» اثر جبار جمال غریب ترجمهی رضا کریممجاور
میراث
امیر ویسی
با همان حس و با همان حزنی که در کوههای آرارات و در روستاهای سوتوکور میگشت، در شهر میگردد. او احساس میکند هیچ دوستی در آنجا ندارد… دوستان او در دورها، در صفهای بلند، بی هیچ احساس و اندیشهای چشم به راهاند… چشم به راهاند دل چاقویی، خنجری، شمشیری برایشان بسوزد و از دیدن آن صحنههای وحشتناک نجاتشان دهد. ( از متن کتاب)
لینک یادداشت در وبسایت مد و مه:
https://madomeh.com/1400/11/16/5666h/
#انتشارات_افراز #نشر_افراز
#اسفار_سرگردانی
#جبار_جمال_غریب
#رضا_کریم_مجاور
#ادبیات #ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_کرد #رمان_کردی
#افراز_در_رسانهها #مد_و_مه
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
میراث
امیر ویسی
با همان حس و با همان حزنی که در کوههای آرارات و در روستاهای سوتوکور میگشت، در شهر میگردد. او احساس میکند هیچ دوستی در آنجا ندارد… دوستان او در دورها، در صفهای بلند، بی هیچ احساس و اندیشهای چشم به راهاند… چشم به راهاند دل چاقویی، خنجری، شمشیری برایشان بسوزد و از دیدن آن صحنههای وحشتناک نجاتشان دهد. ( از متن کتاب)
لینک یادداشت در وبسایت مد و مه:
https://madomeh.com/1400/11/16/5666h/
#انتشارات_افراز #نشر_افراز
#اسفار_سرگردانی
#جبار_جمال_غریب
#رضا_کریم_مجاور
#ادبیات #ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_کرد #رمان_کردی
#افراز_در_رسانهها #مد_و_مه
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
اسفار سرگردانی داستان خون است، خون ریختهشدهی آبا و اجداد یک ملت که قدمتشان از تاریخ طولانیتر است. ملتی چندپاره که اکنون نسلهای جواناش با آشفتگی بهدنبال هویتشان هستند. اسفار سرگردانی حکایت عذاب انسانِ فراموشکار نسبت به گذشتهی پر از جنایت و نسلکشی همنوعاناش است. اسفار سرگردانی با راویِ سرگردان میان حال و گذشته، میان شرق و غرب، میان واقعیت و خیال، میان حقیقت و اسطوره، میان هوشیاری و توهم، میان خواب و بیداری، میان تاریخ و داستان پریان، میان عشق و خون، میان پنهانکردن زجرها و باز شدن زخمها و میان کابوس و کابوس در حال رفت و آمد است. سفری از عشق تا نابودی عشق و سر برآوردن کینه. سفری از غم به غم، از درد به درد و از مرگ به مرگ.
کاکو شخصیت اصلی داستان، حاصل ازدواج پدری کُردتبار و مادری ارمنی است که در اروپا بهدنیا آمده است. مادر از نوادگان افراد نجاتیافتهی ارامنه بعد از کشتار آنان توسط عثمانیها در دههی دوم قرن بیستم و پدر از پناهندگان بعد از نسلکشی کُردها توسط صدام در دههی هشتاد میلادی است که در اروپا و از طریق موسیقی بههم میرسند. آن دو زخمهای عمیقی برای از دست دادن خانوادههاشان در این تصفیههای قومی دارند که هر دو تمام تلاش خود را میکنند که این دردهای خونین را به فراموشی بسپارند اما تمام آن زجرها در تنها فرزندشان، کاکو جمع میشود. کاکو برخلاف والدیناش میخواهد راز تمام مرگهای که در وجود آنها است را کشف کند و برای این کار با دزدیدن دفتر خاطرات مادربزرگِ مادرش – که در تمام این سالها از پسرش پنهان کرده – به کردستان، سرزمین پدریاش سفر میکند. او به کردستان میآید تا گورستانهای درون پدرش را بیابد و با خواندن دفتر خاطرات خانوادهی مادری به گورستانهای درون مادرش نیز میرسد. کاکو زادهی گورستانهای دو نسل از انسان درد کشیده است. حاصل دو ملت که بوی خون میدهند. روحی شکل گرفته از ریشههای دو دریا که به شکل سنگ درآمده است.
کاکو برای زندهماندن نیاز به قصه دارد. او از طریق شنیدن داستانها میخواهد بیشتر خود را بشناسد و نفس بکشد. شنیدن قصهی عشق اورانوس از طریق باغبان، شنیدن قصهی نجات عکسِ سیدحسین جهانگیر که به عملیات انفال میرسد از طریق نازجواهرخاتون و شنیدن قصهی مرگ خانوادهی مادری از طریق دفترچه خاطرات، او را زنده نگه میدارد و این سه راوی برای او در حکم شهرزاد هستند. او با شنیدن این قصهها میخواهد به درون قصهی خاندان پدری و مادری برود تا بتواند هویتاش، خون خانداناش، از بین نرفتن داستان قربانی شدن انسانها و زنده نگه داشتن آنچه به انسانیت معنا میدهد که یکی از بارزترین آنها عشق است را حفظ کند اما تاب این همه سختی را نمیآورد و در نهایت خود قربانی میشود.
یکی از بنمایههای اصلی اسفار سرگردانی تقدیر و سرنوشت تکراری و محتوم انسان است. انسانی که خود نیز اگر تلاش کند اما گریزی از آن گذشتهی پر از آشوب نیست. جبار جمال غریب در سفْرهای چهارگانهاش نشانهها و داستانهایی را برای یادآوری این سرنوشتهای متشابه به کار میگیرد که کاکو همچون جمعشدن درد پدر و مادرش، وارث تمام آن سرنوشتها نیز میشود. روستاهای آتشگرفتهی ارامنه و اکراد که هر دو روی یک تپه قرار دارند که در زمانهای مختلف جانیان مثل هم عمل کردهاند و قربانیان مظلوم مثل هم بودهاند. جیمز براون از طریق عکاسی به غمگینترین انسان روی زمین تبدیل میشود و کاکو از طریق عکاسی، قدم به دنیای سحرآمیز اورانوس میگذارد و تمام تلاشاش را برای به مقصد رساندن مهمترین عکس براون که از طریق مردگان به کاکو رسیده، میگذارد. کشیش جولیوس اندریاس تمام عمرش را برای کشف راز اورانوس و رساندن نامهی او به معشوقهاش میگذارد و کاکو در مقطعی از زندگیاش مثل پدر جولیوس با همراهشدن با عاشق و معشوق کاشف اسرار آنها میشود. اورانوس برای رساندن موسیقیِ بهشتی به گوش مردم دل معشوقهاش را میشکند و کاکو در زمان سیر در عالم اورانوس دل عشقاش، کارولین را میشکند و به او میگوید که تنهایاش بگذارد. و در پایان مثل تمام عاشقان در هجران معشوقهای رازآمیزش به باغ اورانوس میآید تا به انتظار بنشیند.
کاکو شخصیت اصلی داستان، حاصل ازدواج پدری کُردتبار و مادری ارمنی است که در اروپا بهدنیا آمده است. مادر از نوادگان افراد نجاتیافتهی ارامنه بعد از کشتار آنان توسط عثمانیها در دههی دوم قرن بیستم و پدر از پناهندگان بعد از نسلکشی کُردها توسط صدام در دههی هشتاد میلادی است که در اروپا و از طریق موسیقی بههم میرسند. آن دو زخمهای عمیقی برای از دست دادن خانوادههاشان در این تصفیههای قومی دارند که هر دو تمام تلاش خود را میکنند که این دردهای خونین را به فراموشی بسپارند اما تمام آن زجرها در تنها فرزندشان، کاکو جمع میشود. کاکو برخلاف والدیناش میخواهد راز تمام مرگهای که در وجود آنها است را کشف کند و برای این کار با دزدیدن دفتر خاطرات مادربزرگِ مادرش – که در تمام این سالها از پسرش پنهان کرده – به کردستان، سرزمین پدریاش سفر میکند. او به کردستان میآید تا گورستانهای درون پدرش را بیابد و با خواندن دفتر خاطرات خانوادهی مادری به گورستانهای درون مادرش نیز میرسد. کاکو زادهی گورستانهای دو نسل از انسان درد کشیده است. حاصل دو ملت که بوی خون میدهند. روحی شکل گرفته از ریشههای دو دریا که به شکل سنگ درآمده است.
کاکو برای زندهماندن نیاز به قصه دارد. او از طریق شنیدن داستانها میخواهد بیشتر خود را بشناسد و نفس بکشد. شنیدن قصهی عشق اورانوس از طریق باغبان، شنیدن قصهی نجات عکسِ سیدحسین جهانگیر که به عملیات انفال میرسد از طریق نازجواهرخاتون و شنیدن قصهی مرگ خانوادهی مادری از طریق دفترچه خاطرات، او را زنده نگه میدارد و این سه راوی برای او در حکم شهرزاد هستند. او با شنیدن این قصهها میخواهد به درون قصهی خاندان پدری و مادری برود تا بتواند هویتاش، خون خانداناش، از بین نرفتن داستان قربانی شدن انسانها و زنده نگه داشتن آنچه به انسانیت معنا میدهد که یکی از بارزترین آنها عشق است را حفظ کند اما تاب این همه سختی را نمیآورد و در نهایت خود قربانی میشود.
یکی از بنمایههای اصلی اسفار سرگردانی تقدیر و سرنوشت تکراری و محتوم انسان است. انسانی که خود نیز اگر تلاش کند اما گریزی از آن گذشتهی پر از آشوب نیست. جبار جمال غریب در سفْرهای چهارگانهاش نشانهها و داستانهایی را برای یادآوری این سرنوشتهای متشابه به کار میگیرد که کاکو همچون جمعشدن درد پدر و مادرش، وارث تمام آن سرنوشتها نیز میشود. روستاهای آتشگرفتهی ارامنه و اکراد که هر دو روی یک تپه قرار دارند که در زمانهای مختلف جانیان مثل هم عمل کردهاند و قربانیان مظلوم مثل هم بودهاند. جیمز براون از طریق عکاسی به غمگینترین انسان روی زمین تبدیل میشود و کاکو از طریق عکاسی، قدم به دنیای سحرآمیز اورانوس میگذارد و تمام تلاشاش را برای به مقصد رساندن مهمترین عکس براون که از طریق مردگان به کاکو رسیده، میگذارد. کشیش جولیوس اندریاس تمام عمرش را برای کشف راز اورانوس و رساندن نامهی او به معشوقهاش میگذارد و کاکو در مقطعی از زندگیاش مثل پدر جولیوس با همراهشدن با عاشق و معشوق کاشف اسرار آنها میشود. اورانوس برای رساندن موسیقیِ بهشتی به گوش مردم دل معشوقهاش را میشکند و کاکو در زمان سیر در عالم اورانوس دل عشقاش، کارولین را میشکند و به او میگوید که تنهایاش بگذارد. و در پایان مثل تمام عاشقان در هجران معشوقهای رازآمیزش به باغ اورانوس میآید تا به انتظار بنشیند.
انتشارات افراز
اسفار سرگردانی داستان خون است، خون ریختهشدهی آبا و اجداد یک ملت که قدمتشان از تاریخ طولانیتر است. ملتی چندپاره که اکنون نسلهای جواناش با آشفتگی بهدنبال هویتشان هستند. اسفار سرگردانی حکایت عذاب انسانِ فراموشکار نسبت به گذشتهی پر از جنایت و نسلکشی…
ادبیات معاصر کُرد، حکایت آوارگی است. ادبیاتی که بر ستونهای وحشت قتلها، گورهای دستهجمعی، آتشها، تبعیدها و فرار به غربت شکل گرفته است. داستانها و شعرهای پر از ترس و کابوسهای سرشار از خونِ شیرکو بیکس، عبدالله پشیو، لطیف هلمت، رفیق صابر، بختیار علی، شیرزاد حسن، فرهاد پیربال و … راویان این سرزمین پر از درد با رازهای مخوفاش هستند که همانند تمام پیامآوران رسالت خود را در به گوش رساندن آن همه ظلم، پاکی به فنا رفته، بیکسی، بیخانمانی، وحشت، آشفتگی و ریختهشدن خون بیگناهان میبینند.
در پایان لازم است یادی کنم از ترجمهی زیبای این اثر شاعرانه و جادویی. مترجم در انتقال فضا و حال و هوای درونی راوی، دست به ترجمهای عالی زده است که خواننده در این انتقال هیچ عامل اختلالی را حس نمیکند و بهراحتی همراه داستان و اتفاقها میشود.
نگاهی به رمان «اسفار سرگردانی» اثر جبار جمال غریب ترجمهی رضا کریممجاور
میراث
امیر ویسی
با همان حس و با همان حزنی که در کوههای آرارات و در روستاهای سوتوکور میگشت، در شهر میگردد. او احساس میکند هیچ دوستی در آنجا ندارد… دوستان او در دورها، در صفهای بلند، بی هیچ احساس و اندیشهای چشم به راهاند… چشم به راهاند دل چاقویی، خنجری، شمشیری برایشان بسوزد و از دیدن آن صحنههای وحشتناک نجاتشان دهد. ( از متن کتاب)
لینک یادداشت در وبسایت مد و مه:
https://madomeh.com/1400/11/16/5666h/
#انتشارات_افراز #نشر_افراز
#اسفار_سرگردانی
#جبار_جمال_غریب
#رضا_کریم_مجاور
#ادبیات #ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_کرد #رمان_کردی
#افراز_در_رسانهها #مد_و_مه
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
در پایان لازم است یادی کنم از ترجمهی زیبای این اثر شاعرانه و جادویی. مترجم در انتقال فضا و حال و هوای درونی راوی، دست به ترجمهای عالی زده است که خواننده در این انتقال هیچ عامل اختلالی را حس نمیکند و بهراحتی همراه داستان و اتفاقها میشود.
نگاهی به رمان «اسفار سرگردانی» اثر جبار جمال غریب ترجمهی رضا کریممجاور
میراث
امیر ویسی
با همان حس و با همان حزنی که در کوههای آرارات و در روستاهای سوتوکور میگشت، در شهر میگردد. او احساس میکند هیچ دوستی در آنجا ندارد… دوستان او در دورها، در صفهای بلند، بی هیچ احساس و اندیشهای چشم به راهاند… چشم به راهاند دل چاقویی، خنجری، شمشیری برایشان بسوزد و از دیدن آن صحنههای وحشتناک نجاتشان دهد. ( از متن کتاب)
لینک یادداشت در وبسایت مد و مه:
https://madomeh.com/1400/11/16/5666h/
#انتشارات_افراز #نشر_افراز
#اسفار_سرگردانی
#جبار_جمال_غریب
#رضا_کریم_مجاور
#ادبیات #ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_کرد #رمان_کردی
#افراز_در_رسانهها #مد_و_مه
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
منتشر شد:
«عرصهی سینما وسترن» (دانشنامهی ژانر)
گابریل لوچی
ترجمه و ویرایش از: ابراهیم سلیمانی راد
۴۵۸ صفحه، مصور
۲۵۰۰۰۰ تومان
تهیهی این کتاب از کتابفروشیهای معتبر،
وبسایت نشر افراز:
https://bre.is/Vavbzktn
و شمارهی تماس زیر:
۶۶۳۴۵۴۱۶
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#عرصه_سینما_وسترن
#گابریل_لوچی
#ابراهیم_سلیمانی_راد
#فیلم #سینما #سینما_وسترن
#تاریخ_سینما #مرور_سینما
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
«عرصهی سینما وسترن» (دانشنامهی ژانر)
گابریل لوچی
ترجمه و ویرایش از: ابراهیم سلیمانی راد
۴۵۸ صفحه، مصور
۲۵۰۰۰۰ تومان
تهیهی این کتاب از کتابفروشیهای معتبر،
وبسایت نشر افراز:
https://bre.is/Vavbzktn
و شمارهی تماس زیر:
۶۶۳۴۵۴۱۶
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#عرصه_سینما_وسترن
#گابریل_لوچی
#ابراهیم_سلیمانی_راد
#فیلم #سینما #سینما_وسترن
#تاریخ_سینما #مرور_سینما
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
انتشارات افراز
منتشر شد: «عرصهی سینما وسترن» (دانشنامهی ژانر) گابریل لوچی ترجمه و ویرایش از: ابراهیم سلیمانی راد ۴۵۸ صفحه، مصور ۲۵۰۰۰۰ تومان تهیهی این کتاب از کتابفروشیهای معتبر، وبسایت نشر افراز: https://bre.is/Vavbzktn و شمارهی تماس زیر: ۶۶۳۴۵۴۱۶ #انتشارات_افراز…
جایی برای پیرمردها نیست! در کشاکش ششلولبند و در هراس میرائی از مرگ، گاوچرانها در جدالی نابرابر در مقابل سرخپوستان اِمریکائی با قامتی استوار میایستند. اینان سِترگ چُنان که با دوران درخشش سینمای ناطق در ساخت وسترن های کلاسیک همزمان و عصر طلائی هالیوود هنگامۀ بوجود آمدن دهها اثر فوقالعاده در این ژانر شکل میگیرد. آخرین وسترنها با آخرین نفسهای سینمای پویا و زندۀ اِمریکا درهم می آمیزند و آنجا که زمانه دگرگون میشود، وسترن همچون غریبهای ناخوانده در غبار غروبی دیگر گم میشود. آیا همچنان می توان در انتظار وسترنی دیگر نشست؟ ساخت فیلمی بشکل اصیل از میان رفته و وسترن نیز امروز از مرد مرده تا چابکدست و مرده، از کوهستان بروکبک تا کابویها و بیگانگان و یا همچنین انیمیشن درخشان رنگو ست که فاصله کیهانیاش با دوران کلاسیک را نه با طعن و تحقیر، بلکه با پذیرش تلخ یا شیرین دگرگونه شدن زمان میپذیریم، همانطور که امروز دیگر از معماری باروک یا نقاشی کوبیسم خبری نیست. آیا در سطور پشت سر میتوان پاسخهایی معقول برای چند پرسش اساسی در هم تنیده یافت: وسترن چه کرده است؟ آیا باز هم ظاهر خواهد شد؟ میزان کسب اعتبار این ژانر برای سینمای اِمریکا و خود آن کشور تا چه حد بوده است؟ در اینجا می توان با ارائه تاریخ ژانر -نه یک تاریخ بلکه فرایندی از دگرگونی های فرم و موضوع در ارتباط با مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هالیوود و بشکلی گسترده، اِمریکا- پلهپله این انقراض را دنبال کرد؛ و تنها امروزه این علم دیجیتال به تصاویر است که جلای زنندهای بخشیده و دیگر هیچ. درک اشکال دگرگون شدۀ ژانر در امروز، به دقت و سماجت و لفظی منتقدان پستمدرنیست نیاز دارد ما نیز تنها به مرور آرام مطالعات این کتاب اکتفا میکنیم و ادامۀ مسیر را به آن منتقدان می سپاریم.
«عرصهی سینما وسترن» (دانشنامهی ژانر)
گابریل لوچی
ترجمه و ویرایش از: ابراهیم سلیمانی راد
۴۵۸ صفحه، مصور
۲۵۰۰۰۰ تومان
تهیهی این کتاب از کتابفروشیهای معتبر،
وبسایت نشر افراز:
https://bre.is/Vavbzktn
و شمارهی تماس زیر:
۶۶۳۴۵۴۱۶
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#عرصه_سینما_وسترن
#گابریل_لوچی
#ابراهیم_سلیمانی_راد
#فیلم #سینما #سینما_وسترن
#تاریخ_سینما #مرور_سینما
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
«عرصهی سینما وسترن» (دانشنامهی ژانر)
گابریل لوچی
ترجمه و ویرایش از: ابراهیم سلیمانی راد
۴۵۸ صفحه، مصور
۲۵۰۰۰۰ تومان
تهیهی این کتاب از کتابفروشیهای معتبر،
وبسایت نشر افراز:
https://bre.is/Vavbzktn
و شمارهی تماس زیر:
۶۶۳۴۵۴۱۶
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#عرصه_سینما_وسترن
#گابریل_لوچی
#ابراهیم_سلیمانی_راد
#فیلم #سینما #سینما_وسترن
#تاریخ_سینما #مرور_سینما
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
«آقاى تئاتر سنتى ايران»
زندگی هنری و آثار حسن عظیمی
غلامحسین دولتآبادی ـ اعظم کیانافراز
تئاتر ايران در گذر زمان - ۱۴
۳۰۳ صفحه
۲۰۰۰۰۰ تومان
تهیهی این کتاب از کتابفروشیهای معتبر،
وبسایت نشر افراز:
https://bre.is/tnVPYDVK
و شمارهی تماس زیر:
۶۶۳۴۵۴۱۶
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آقای_تئاتر_سنتی_ایران
#حسن_عظیمی
#غلامحسین_دولتآبادی #اعظم_کیان_افراز
#تئاتر_ایران_در_گذر_زمان
#نمایش #تئاتر_سنتی #تئاتر_اصفهان #حافظ_نو #لاله_زار
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
زندگی هنری و آثار حسن عظیمی
غلامحسین دولتآبادی ـ اعظم کیانافراز
تئاتر ايران در گذر زمان - ۱۴
۳۰۳ صفحه
۲۰۰۰۰۰ تومان
تهیهی این کتاب از کتابفروشیهای معتبر،
وبسایت نشر افراز:
https://bre.is/tnVPYDVK
و شمارهی تماس زیر:
۶۶۳۴۵۴۱۶
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آقای_تئاتر_سنتی_ایران
#حسن_عظیمی
#غلامحسین_دولتآبادی #اعظم_کیان_افراز
#تئاتر_ایران_در_گذر_زمان
#نمایش #تئاتر_سنتی #تئاتر_اصفهان #حافظ_نو #لاله_زار
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
انتشارات افراز
«آقاى تئاتر سنتى ايران» زندگی هنری و آثار حسن عظیمی غلامحسین دولتآبادی ـ اعظم کیانافراز تئاتر ايران در گذر زمان - ۱۴ ۳۰۳ صفحه ۲۰۰۰۰۰ تومان تهیهی این کتاب از کتابفروشیهای معتبر، وبسایت نشر افراز: https://bre.is/tnVPYDVK و شمارهی تماس زیر: ۶۶۳۴۵۴۱۶…
از حضورتان در جشن هنر شیراز بگویید.
کاروان تئاتر حافظنو با تمام توان راهی شیراز مهد هنر و ادب ایران شد. در پنجمین جشن هنر شیراز گروههای تئاتر از گوشه و کنار جهان گرد هم آمده بودند. گروه هنری فرانسوی به رهبری پیتر بروک از فرانسه با نمایش «زارتان برادر تارزان»، گروه هنری «سینما تئاتر کوچک» از ایران به رهبری پرویز صیاد و گروه هنری حافظنو با تمام هنرمندانش به رهبری مهدی صناعی. با بیست بازیگر در یکی از مدارس شیراز با چند پتوی سربازی اسکان یافتیم. مشکلات برای گروه ما بسیار سخت و طاقتفرسا بود. سالن آمفیتئاتر دانشگاه شیراز برای اجرای برنامه سیاهبازی گروه تئاتر حافظنو انتخاب شده بود. در شب اول نمایش مرحوم بیژن مفید و بیست نفر از دانشجویان همراهش آمدند که ما نمایش را به روی صحنه برده بودیم. در پایان نمایش بیژن مفید در حالی که گریه میکرد با همراهانش به صحنه آمدند و ما را تشویق کردند. بهخاطر دارم که مهدی صناعی به آقای مفید گفت: «ما امشب برای اجرا دل و دماغی نداشتیم، فردا شب با مهمانان بیشتری به تماشای برنامهی ما بیایید». درست به یاد دارم شب دوم در سالن آمفیتئاتر جای سوزن انداختن نبود. طوری که برای مهمانان ویژه از جمله پیتر بروک، اسلاومیر مروژک، آندره پرته و بیژن مفید جای نشستن نبود و نمایش را ایستاده تماشا کردند و نمایش با تشویق حاضران به پایان رسید. آقای پیتر بروک گفت من هرگز نمایشی به این شکل زیبا ندیده بودم که با تماشاگرش این همه ارتباط برقرار کند. بیژن مفید دربارهی شیوهی اجرایی کار ما با آقای پیتر بروک صحبت کرد و گفت بخش قابل ملاحظهای از نمایشهای این گروه فیالبداهه اجرا میشود. کافی است هر کس قصهای را تعریف کند تا بعد از یک ساعت این گروه آن قصه را در قالب نمایشی زیبا و تحسینبرانگیز به صحنه ببرد. همانطور که قبلاً هم گفتم پیتر بروک در حالیکه مات و متحیر بود نمایش عروسی فیگارو را در سه سطر به زبان انگلیسی نوشت.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آقای_تئاتر_سنتی_ایران
#حسن_عظیمی
#غلامحسین_دولتآبادی #اعظم_کیان_افراز
#تئاتر_ایران_در_گذر_زمان
#نمایش #تئاتر_سنتی #تئاتر_اصفهان #حافظ_نو #لاله_زار
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
کاروان تئاتر حافظنو با تمام توان راهی شیراز مهد هنر و ادب ایران شد. در پنجمین جشن هنر شیراز گروههای تئاتر از گوشه و کنار جهان گرد هم آمده بودند. گروه هنری فرانسوی به رهبری پیتر بروک از فرانسه با نمایش «زارتان برادر تارزان»، گروه هنری «سینما تئاتر کوچک» از ایران به رهبری پرویز صیاد و گروه هنری حافظنو با تمام هنرمندانش به رهبری مهدی صناعی. با بیست بازیگر در یکی از مدارس شیراز با چند پتوی سربازی اسکان یافتیم. مشکلات برای گروه ما بسیار سخت و طاقتفرسا بود. سالن آمفیتئاتر دانشگاه شیراز برای اجرای برنامه سیاهبازی گروه تئاتر حافظنو انتخاب شده بود. در شب اول نمایش مرحوم بیژن مفید و بیست نفر از دانشجویان همراهش آمدند که ما نمایش را به روی صحنه برده بودیم. در پایان نمایش بیژن مفید در حالی که گریه میکرد با همراهانش به صحنه آمدند و ما را تشویق کردند. بهخاطر دارم که مهدی صناعی به آقای مفید گفت: «ما امشب برای اجرا دل و دماغی نداشتیم، فردا شب با مهمانان بیشتری به تماشای برنامهی ما بیایید». درست به یاد دارم شب دوم در سالن آمفیتئاتر جای سوزن انداختن نبود. طوری که برای مهمانان ویژه از جمله پیتر بروک، اسلاومیر مروژک، آندره پرته و بیژن مفید جای نشستن نبود و نمایش را ایستاده تماشا کردند و نمایش با تشویق حاضران به پایان رسید. آقای پیتر بروک گفت من هرگز نمایشی به این شکل زیبا ندیده بودم که با تماشاگرش این همه ارتباط برقرار کند. بیژن مفید دربارهی شیوهی اجرایی کار ما با آقای پیتر بروک صحبت کرد و گفت بخش قابل ملاحظهای از نمایشهای این گروه فیالبداهه اجرا میشود. کافی است هر کس قصهای را تعریف کند تا بعد از یک ساعت این گروه آن قصه را در قالب نمایشی زیبا و تحسینبرانگیز به صحنه ببرد. همانطور که قبلاً هم گفتم پیتر بروک در حالیکه مات و متحیر بود نمایش عروسی فیگارو را در سه سطر به زبان انگلیسی نوشت.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آقای_تئاتر_سنتی_ایران
#حسن_عظیمی
#غلامحسین_دولتآبادی #اعظم_کیان_افراز
#تئاتر_ایران_در_گذر_زمان
#نمایش #تئاتر_سنتی #تئاتر_اصفهان #حافظ_نو #لاله_زار
#تازههای_نشر #تازههای_کتاب
#تازههای_نشر_افراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
وی افزود: دو دهه ۷۰ و ۸۰ را دوره اوج نشر کتاب در ایران بعد از انقلاب دانست و ادامه داد: شمارگان کتاب در دهه ۷۰ بسیار بالا بود و به پنج تا ۱۰ هزار نسخه میرسید؛ در حالیکه در سالهای اخیر شمارگان کتاب به استثناء چند ناشر که موفق شدند کتاب با شمارگان بالا منتشر کنند، شمارگان به ۷۰۰ و بعد به ۲۰۰ و ۱۰۰ نسخه رسید. شمارگان فعلی کتاب، برازنده جمعیت بیش از ۸۰ میلیونی ایران نیست. قبل از انقلاب، جمعیت ایران بسیار کمتر از جمعیت دهه حاضر بود اما به گفته کارشناسان، شمارگان کتاب چندین برابر بود و به ۳۰ هزار نسخه میرسید.
وی با اشاره به اینکه هیچ وقت کتاب و کتابفروشی جایگاهی را که باید، نداشته است، بیان کرد: به نظر میرسد با وجود همه دشواریها، آگاهی در سطح جامعه بیشتر شده و کتابخوانها کمتر نشدهاند. همهگیری کرونا فرصتی شد تا تعداد زیادی از مخاطبها از کتابهای الکترونیکی و صوتی استفاده کنند، اما مساله این است که چرخه نشر درصورتی میچرخد که کتاب در شمارگان زیاد چاپ شود.
کیانافراز درباره تاثیر پیشرفت فناوری بر روند فعالیت نشر در ایران بیان کرد: فناوری به کمک ناشر و مخاطب آمد و کتاب به شکلهای الکترونیکی و صوتی منتشر میشود. باید توجه داشت که این نوع کتابها، در کنار کتاب کاغذی تولید میشوند، اما هنوز هویت کتاب به کاغذی بودن آن است و درباره کتاب کاغذی صحبت میکنیم.
نویسندگان شناخته شده، ویترین بیشتری دارند
کیانافراز با تاکید بر لزوم بهبود زیرساختهای توزیع و ارائه کتاب گفت: روشهایی که ناشر خودش کتابش را عرضه کند یا فناوری جدید مانند صفحه در فضای مجازی و سایت طراحی کند، اقداماتی موقت است و با این روشها فقط میتوان به شکل مقطعی دوران را سپری کرد.
وی افزود: کتاب باید در سطح کشوری توزیع شود، البته همیشه ویترین کتابفروشیها نسبت به عنوانها محدود بوده است. معمولا کتابهای پرفروش و نویسندگان شناخته شده، ویترین بیشتری دارند؛ این در حالی است که ناشران خوبی که در ابتدای کار هستند باید بتوانند وارد فرآیند پخش و توزیع شوند و کتابشان به دست مخاطب برسد.
در این دو سال کاغذ دولتی دریافت نکردیم
کیانافراز درباره لزوم رعایت عدالت در تقسیم کاغذ با یارانه دولتی میان ناشران، توضیح داد: پیش از این کاغذ در قالب سامانهای بین ناشران توزیع میشد، ناشر برای دریافت کاغذ دولتی باید در سامانه ثبتنام میکرد. در انتشارات افراز کتاب با شمارگان پایین منتشر میشود البته هر هفته و هر ماه کتابهای تازه و تجدید چاپ داشتیم؛ اما در این دو سال کاغذ دولتی دریافت نکردیم. این در حالی است که ثبتنام برای دریافت کاغذ دولتی انجام شده است. البته همیشه ترجیح دادم مستقل کار کنم.
به گفته او برای ثبتنام و سهمیهبندی کاغذ براساس فعالیت ناشر، باید بروکراسی طولانی طی شود. این در حالی است وزارت فرهنگ و ارشاد باید به این روند و فعاليت ناشر نظارت کند، زیرا گاهی در شناسنامه کتاب شمارگان ۳۰۰۰ نسخه درج میشود، در حالیکه ناشر فقط هزار نسخه منتشر کرده است.
این ناشر افزود: به این موضوع که کاغذ چگونه میان ناشران تقسیم میشود، وارد نمیشوم، زیرا هیاتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روی این مساله بررسی میکنند. بحث عدالت توزیع کاغذ در میان همه ناشران و همچنین در میان همه دولتها مهم است. برای این مساله و تقسیم عادلانه کاغذ دولتی، اتحادیه ناشران و کتابفروشان میتواند بهترین کمک را به دولت ارائه دهد. اتحادیه ناشران و کتابفروشان و صنف میتوانند کاغذ را به شکل عادلانه و براساس فعالیت ناشران تخصیص بدهند.
کتاب هیچ وقت قیمت ثابتی نداشت
کیانافراز درباره قیمتگذاری کتاب و چکهای بلندمدتی که توزیعکنندگان به نارشران میدهند، بیان کرد: تورم و چکهای هفت تا هشت ماهه، باعث میشود قیمت کتاب خیلی بالاتر از چیزی که در این روزها تعیین میشود، باشد. این درحالی است که ناشران هنوز قیمت کتاب را بالا نبردند؛ البته تولید و عرضه کالای فرهنگی حتما باید از طرف دولت حمایت شود و با قیمت پایینتری به مخاطب تعلق بگیرد. اما در این شرایط، کتاب هیچ وقت قیمت ثابتی نداشته است.
وی پیشنهاد حذف تمام یارانههای دولتی را داد تا ناشرها بتوانند برای فعالیت خود برنامهریزی کنند و افزود: با این روش ناشر میداند که تنها است و باید کتاب را با کاغذ آزاد چاپ کند. ناشر باید این مساله را بداند تا بتواند برنامهریزی کند، اما این احتمال که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کتاب را میخرد یا اینکه کاغذ دولتی به آن کتاب تعلق میگیرد، باعث میشود ناشر آن کتاب را با قیمت پایین منتشر کند.
وی با اشاره به اینکه هیچ وقت کتاب و کتابفروشی جایگاهی را که باید، نداشته است، بیان کرد: به نظر میرسد با وجود همه دشواریها، آگاهی در سطح جامعه بیشتر شده و کتابخوانها کمتر نشدهاند. همهگیری کرونا فرصتی شد تا تعداد زیادی از مخاطبها از کتابهای الکترونیکی و صوتی استفاده کنند، اما مساله این است که چرخه نشر درصورتی میچرخد که کتاب در شمارگان زیاد چاپ شود.
کیانافراز درباره تاثیر پیشرفت فناوری بر روند فعالیت نشر در ایران بیان کرد: فناوری به کمک ناشر و مخاطب آمد و کتاب به شکلهای الکترونیکی و صوتی منتشر میشود. باید توجه داشت که این نوع کتابها، در کنار کتاب کاغذی تولید میشوند، اما هنوز هویت کتاب به کاغذی بودن آن است و درباره کتاب کاغذی صحبت میکنیم.
نویسندگان شناخته شده، ویترین بیشتری دارند
کیانافراز با تاکید بر لزوم بهبود زیرساختهای توزیع و ارائه کتاب گفت: روشهایی که ناشر خودش کتابش را عرضه کند یا فناوری جدید مانند صفحه در فضای مجازی و سایت طراحی کند، اقداماتی موقت است و با این روشها فقط میتوان به شکل مقطعی دوران را سپری کرد.
وی افزود: کتاب باید در سطح کشوری توزیع شود، البته همیشه ویترین کتابفروشیها نسبت به عنوانها محدود بوده است. معمولا کتابهای پرفروش و نویسندگان شناخته شده، ویترین بیشتری دارند؛ این در حالی است که ناشران خوبی که در ابتدای کار هستند باید بتوانند وارد فرآیند پخش و توزیع شوند و کتابشان به دست مخاطب برسد.
در این دو سال کاغذ دولتی دریافت نکردیم
کیانافراز درباره لزوم رعایت عدالت در تقسیم کاغذ با یارانه دولتی میان ناشران، توضیح داد: پیش از این کاغذ در قالب سامانهای بین ناشران توزیع میشد، ناشر برای دریافت کاغذ دولتی باید در سامانه ثبتنام میکرد. در انتشارات افراز کتاب با شمارگان پایین منتشر میشود البته هر هفته و هر ماه کتابهای تازه و تجدید چاپ داشتیم؛ اما در این دو سال کاغذ دولتی دریافت نکردیم. این در حالی است که ثبتنام برای دریافت کاغذ دولتی انجام شده است. البته همیشه ترجیح دادم مستقل کار کنم.
به گفته او برای ثبتنام و سهمیهبندی کاغذ براساس فعالیت ناشر، باید بروکراسی طولانی طی شود. این در حالی است وزارت فرهنگ و ارشاد باید به این روند و فعاليت ناشر نظارت کند، زیرا گاهی در شناسنامه کتاب شمارگان ۳۰۰۰ نسخه درج میشود، در حالیکه ناشر فقط هزار نسخه منتشر کرده است.
این ناشر افزود: به این موضوع که کاغذ چگونه میان ناشران تقسیم میشود، وارد نمیشوم، زیرا هیاتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روی این مساله بررسی میکنند. بحث عدالت توزیع کاغذ در میان همه ناشران و همچنین در میان همه دولتها مهم است. برای این مساله و تقسیم عادلانه کاغذ دولتی، اتحادیه ناشران و کتابفروشان میتواند بهترین کمک را به دولت ارائه دهد. اتحادیه ناشران و کتابفروشان و صنف میتوانند کاغذ را به شکل عادلانه و براساس فعالیت ناشران تخصیص بدهند.
کتاب هیچ وقت قیمت ثابتی نداشت
کیانافراز درباره قیمتگذاری کتاب و چکهای بلندمدتی که توزیعکنندگان به نارشران میدهند، بیان کرد: تورم و چکهای هفت تا هشت ماهه، باعث میشود قیمت کتاب خیلی بالاتر از چیزی که در این روزها تعیین میشود، باشد. این درحالی است که ناشران هنوز قیمت کتاب را بالا نبردند؛ البته تولید و عرضه کالای فرهنگی حتما باید از طرف دولت حمایت شود و با قیمت پایینتری به مخاطب تعلق بگیرد. اما در این شرایط، کتاب هیچ وقت قیمت ثابتی نداشته است.
وی پیشنهاد حذف تمام یارانههای دولتی را داد تا ناشرها بتوانند برای فعالیت خود برنامهریزی کنند و افزود: با این روش ناشر میداند که تنها است و باید کتاب را با کاغذ آزاد چاپ کند. ناشر باید این مساله را بداند تا بتواند برنامهریزی کند، اما این احتمال که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کتاب را میخرد یا اینکه کاغذ دولتی به آن کتاب تعلق میگیرد، باعث میشود ناشر آن کتاب را با قیمت پایین منتشر کند.
انتشارات افراز
وی افزود: دو دهه ۷۰ و ۸۰ را دوره اوج نشر کتاب در ایران بعد از انقلاب دانست و ادامه داد: شمارگان کتاب در دهه ۷۰ بسیار بالا بود و به پنج تا ۱۰ هزار نسخه میرسید؛ در حالیکه در سالهای اخیر شمارگان کتاب به استثناء چند ناشر که موفق شدند کتاب با شمارگان بالا منتشر…
این ناشر با اشاره به اینکه تولید کتاب با چاپ دیجیتال و نسخه اندک، برای ناشرانی که کاغذ دولتی دریافت نمیکنند سود خیلی پایینی دارد، بیان کرد: ناشران این کار را میکنند تا فقط چرخه نشر بچرخد و بتوانند تعهدی را که داشتند، عمل کنند. کار و صنعت نشر به شکلی نیست که سود داشته باشد، البته به استثنا پرفروشها، ناشران کتابهای کمک درسی و ... که در شمارگان بالا چاپ میشوند. باید مشخص شود که وضعیت ۲۰ هزار ناشری که مجوز دریافت کردند در سالهای آینده چیست؟ چه برنامهریزی و چشماندازی برای صنعت نشر در نظر گرفته شده است تا ناشران بتواند راحتتر کار کنند.
لینک مصاحبه در وبسایت انتشارات افراز:
https://bre.is/8ExKdBVF
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#اعظم_کیان_افراز #مصاحبه
#خبرگزاری_ایبنا #ایبنا
#نشر #ناشر #نویسنده #کتاب #کتابفروشی
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
لینک مصاحبه در وبسایت انتشارات افراز:
https://bre.is/8ExKdBVF
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#اعظم_کیان_افراز #مصاحبه
#خبرگزاری_ایبنا #ایبنا
#نشر #ناشر #نویسنده #کتاب #کتابفروشی
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
انتخاب رشته تحمیلی در خانوادهها موضوع رمان شد | روایت زرنگارزاده از فضای دیستوپیایی کتاب تازه
آتوسا زرنگارزاده شیرازی رمان «سربازهای پیاده به انتها نمیرسند» را در فضای دیستوپیایی نوشته است.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آتوسا_زرنگارزاده_شیرازی
#سربازهای_پیاده_به_انتها_نمی_رسند
#ادبیات #ادبیات_ایران
#ادبیات_داستانی #رمان
#داستان_امروز_ایران
#رمان_ایرانی #رمان_فارسی
#افراز_در_رسانه_ها #هنر_آنلاین
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
آتوسا زرنگارزاده شیرازی رمان «سربازهای پیاده به انتها نمیرسند» را در فضای دیستوپیایی نوشته است.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آتوسا_زرنگارزاده_شیرازی
#سربازهای_پیاده_به_انتها_نمی_رسند
#ادبیات #ادبیات_ایران
#ادبیات_داستانی #رمان
#داستان_امروز_ایران
#رمان_ایرانی #رمان_فارسی
#افراز_در_رسانه_ها #هنر_آنلاین
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
انتشارات افراز
انتخاب رشته تحمیلی در خانوادهها موضوع رمان شد | روایت زرنگارزاده از فضای دیستوپیایی کتاب تازه آتوسا زرنگارزاده شیرازی رمان «سربازهای پیاده به انتها نمیرسند» را در فضای دیستوپیایی نوشته است. #انتشارات_افراز #نشرافراز #آتوسا_زرنگارزاده_شیرازی #سربازه…
گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین:
این نویسنده که رمان تازه خود را با عنوان «سربازهای پیاده به انتها نمیرسند» برای چاپ به انتشارات افراز سپرده به هنرآنلاین گفت: این رمان در شهر خیالی دیستوپیایی میگذرد. داستانهایی پیش میآید که در قالب ژانر نمیگنجد چون رمان ژانر اتفاقمحور است اما این کتاب شخصیتمحور محسوب میشود.
او درباره محتوای کتاب، اظهارداشت: در این شهری که در ناکجاآباد قرار دارد شغل همه آدمها با قرصهای رنگی مشخص میشود یعنی اگر کسی برای قرص سبز انتخاب شود، او حفاظت محیط زیست را بهعهده دارد. افرادی که قرص صورتی میخورند به فعالیت در کتابخانه و کتابداری مشغول هستند. در این میان تقابلی احساسی بین یک زن با دکتر درمانگاه بر سر رنگ قرص پیش میآید. ایده نگارش چنین داستانی نیز برآمده از جامعه است؛ افرادی که به اصرار خانواده و جامعه به تحصیل در رشتههایی مجبور میشوند که به آن علاقهای ندارند. خودم در مقطع کارشناسیارشد شیمی و نفت خواندهام ولی سالهاست در این زمینه فعالیتی ندارم و به وادی ادبیات سوق پیدا کردهام.
زرنگارزاده شیرازی در پاسخ به این پرسش که چرا فضای دیستوپیایی را برای نگارش برگزیده، توضیح داد: علاقه شدیدی به تجربه شیوههای متفاوت نوشتن دارم و میخواهم خودم را محک بزنم. این علاقه در رمان «حالم قرن چندم تو است؟» که برگزیده جایزه رمان متفاوت (واو) در سال ۹۲ شد و در شیوه روایی مجموعه داستان «گراد عاشقانه» که سال ۹۹ نشر یافت و کاندید مرحله اول (جایزه مهرگان) شده مشخص است. به همین دلیل رمان «سربازهای پیاده به انتها نمیرسند» را به فضای دیستوپیایی بردم تا ببینم میتوانم در این فضا بنویسم یا نه؟ به هر حال کتاب نوشته شده و باید منتظر نظر مخاطبان بود که از پس آن برآمدهام یا خیر.
او شطرنج بازی کردن را در این شهر دیستوپیایی اجباری دانست و افزود: در فضای این شهر حتی افراد به شکل زنده شطرنج بازی میکنند و جای مهرهها قرار میگیرند.
زرنگارزاده شیرازی این روزها مشغول نگارش رمانی جنایی است.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آتوسا_زرنگارزاده_شیرازی
#سربازهای_پیاده_به_انتها_نمی_رسند
#ادبیات #ادبیات_ایران
#ادبیات_داستانی #رمان
#داستان_امروز_ایران
#رمان_ایرانی #رمان_فارسی
#افراز_در_رسانه_ها #هنر_آنلاین
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
این نویسنده که رمان تازه خود را با عنوان «سربازهای پیاده به انتها نمیرسند» برای چاپ به انتشارات افراز سپرده به هنرآنلاین گفت: این رمان در شهر خیالی دیستوپیایی میگذرد. داستانهایی پیش میآید که در قالب ژانر نمیگنجد چون رمان ژانر اتفاقمحور است اما این کتاب شخصیتمحور محسوب میشود.
او درباره محتوای کتاب، اظهارداشت: در این شهری که در ناکجاآباد قرار دارد شغل همه آدمها با قرصهای رنگی مشخص میشود یعنی اگر کسی برای قرص سبز انتخاب شود، او حفاظت محیط زیست را بهعهده دارد. افرادی که قرص صورتی میخورند به فعالیت در کتابخانه و کتابداری مشغول هستند. در این میان تقابلی احساسی بین یک زن با دکتر درمانگاه بر سر رنگ قرص پیش میآید. ایده نگارش چنین داستانی نیز برآمده از جامعه است؛ افرادی که به اصرار خانواده و جامعه به تحصیل در رشتههایی مجبور میشوند که به آن علاقهای ندارند. خودم در مقطع کارشناسیارشد شیمی و نفت خواندهام ولی سالهاست در این زمینه فعالیتی ندارم و به وادی ادبیات سوق پیدا کردهام.
زرنگارزاده شیرازی در پاسخ به این پرسش که چرا فضای دیستوپیایی را برای نگارش برگزیده، توضیح داد: علاقه شدیدی به تجربه شیوههای متفاوت نوشتن دارم و میخواهم خودم را محک بزنم. این علاقه در رمان «حالم قرن چندم تو است؟» که برگزیده جایزه رمان متفاوت (واو) در سال ۹۲ شد و در شیوه روایی مجموعه داستان «گراد عاشقانه» که سال ۹۹ نشر یافت و کاندید مرحله اول (جایزه مهرگان) شده مشخص است. به همین دلیل رمان «سربازهای پیاده به انتها نمیرسند» را به فضای دیستوپیایی بردم تا ببینم میتوانم در این فضا بنویسم یا نه؟ به هر حال کتاب نوشته شده و باید منتظر نظر مخاطبان بود که از پس آن برآمدهام یا خیر.
او شطرنج بازی کردن را در این شهر دیستوپیایی اجباری دانست و افزود: در فضای این شهر حتی افراد به شکل زنده شطرنج بازی میکنند و جای مهرهها قرار میگیرند.
زرنگارزاده شیرازی این روزها مشغول نگارش رمانی جنایی است.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آتوسا_زرنگارزاده_شیرازی
#سربازهای_پیاده_به_انتها_نمی_رسند
#ادبیات #ادبیات_ایران
#ادبیات_داستانی #رمان
#داستان_امروز_ایران
#رمان_ایرانی #رمان_فارسی
#افراز_در_رسانه_ها #هنر_آنلاین
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
او گفت «زیباترین عشق، آن است که ازلابهلای صحبتمان در باب چیز دیگری، به آن دست مییابیم.»
او، مرد شب است. همیشه در ساعات پایانیِ حافظه، پیدایش میشود. زمانی بین فراموشی و وهم. شهوت را بر شبش میکوبد و... میرود.
زن میداند که منطق، توان مقابله با خواهش شبانه را ندارد. پس پرواز میکند و اسبان وحشی، شوق او را بهسوی مرد میبرند.
او مرد زمان گرگومیش است. عشق او حالتی از روشناییست. در گوشهی تاریک حواس پیدایش میشود. تمام دهلیزهای جان زن را روشن میکند، خواهشهای پنهانش را آشکار. مرد، همهچیز را در درون زن روشن میکند... و میرود.
«آشوب حواس»
احلام مستغانمی
ترجمهی ایلیا آلخمیس
داستان جهان - ۱۷۹
در دست انتشار
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آشوب_حواس
#احلام_مستغانمی
#ایلیا_آل_خمیس
#ادبیات #ادبیات_جهان #داستان_جهان
#ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_عرب #رمان_عربی
#ادبیات_الجزایر
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
او، مرد شب است. همیشه در ساعات پایانیِ حافظه، پیدایش میشود. زمانی بین فراموشی و وهم. شهوت را بر شبش میکوبد و... میرود.
زن میداند که منطق، توان مقابله با خواهش شبانه را ندارد. پس پرواز میکند و اسبان وحشی، شوق او را بهسوی مرد میبرند.
او مرد زمان گرگومیش است. عشق او حالتی از روشناییست. در گوشهی تاریک حواس پیدایش میشود. تمام دهلیزهای جان زن را روشن میکند، خواهشهای پنهانش را آشکار. مرد، همهچیز را در درون زن روشن میکند... و میرود.
«آشوب حواس»
احلام مستغانمی
ترجمهی ایلیا آلخمیس
داستان جهان - ۱۷۹
در دست انتشار
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#آشوب_حواس
#احلام_مستغانمی
#ایلیا_آل_خمیس
#ادبیات #ادبیات_جهان #داستان_جهان
#ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_عرب #رمان_عربی
#ادبیات_الجزایر
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
اولِ مه، روز جهانی کارگر، بر تمامیِ کارگران و زحمتکشانِ ایران و جهان گرامی باد.
#روز_کارگر #روز_جهانی_کارگر
#labor_day
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
#روز_کارگر #روز_جهانی_کارگر
#labor_day
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
انتشارات افراز
Photo
«راز مکتوم اندرونی» دربارهی ماجرای قتل «بهراماتابک» صدراعظم حکومتی است که به فرمان «ملکشاه» کشته میشود.
نمایش از آنجا شروع میشود که در غروبی که کسوف شده است «کاتب خیالانگیز» سوار بر دوچرخه با خورجینی پر از کتاب و کیفی پر از مراسلات جلوِ مهمانخانهای متروک میایستد تا قاصدی نامههایی محرمانه را به دستش برساند.
نویسنده با نگارش این اثر کوشیده است علاوه بر نشاندادن موقعیتهای دراماتیک، رازهای اندرونی آن زمان را به شیوهای ملموس و باورپذیر نشان دهد. بنابراین، در این داستان با روایتی سروکار داریم که در آن نه رخداد، بلکه درک ما و میزان دانش ما از آن رخداد حائز اهمیت است. ازاینرو، برای ساخت مایهی روایی نمایشنامه و کشف حقیقت، وارد قصر «ملکشاه» میشویم. در این قصر شخصیتها اعم از ملکشاه، عصمتالدوله، بهراماتابک، غنیمت و کاتب خیالانگیز، هریک به سهم خود، ساختار نمایشنامه را میسازند.
هدف نویسنده از انتخاب این موضوع این است که تاریخ را همچون آینهای برای منعکسکردن بحرانهای اجتماعی زمانهی خود نشان دهد تا خواننده را تحت تأثیر قرار دهد و فاصله را به گذشته نزدیک کند؛ و مهمتر از همه آنکه «تفکر انتقادی» را برجسته سازد.
«راز مکتوم اندرونی» فرصتیست برای بهچالشکشیدن تاریخ و حقیقت. آیا انسان انعکاسی از حقیقت نیست؟ چه کسی نمیداند که قتل «میرزا تقیخان امیرکبیر» به فرمان کدام سلاطین تاریخ انجام گرفته است؟
آیا باید مانند «بهراماتابک» چشمانمان را در آرزوی داشتنِ دنیایی بهتر ببندیم و یا برای رسیدن به آنچه آرزویش را داریم جان دهیم؟
«راز مکتوم اندرونی»
ناصر کوشان
در دست انتشار
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#راز_مکتوم_اندرونی
#ناصر_کوشان
#ادبیات #ادبیات_ایران
#ادبیات_نمایشی #نمایشنامه
#نمایشنامه_ایرانی #نمایشنامه_فارسی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
نمایش از آنجا شروع میشود که در غروبی که کسوف شده است «کاتب خیالانگیز» سوار بر دوچرخه با خورجینی پر از کتاب و کیفی پر از مراسلات جلوِ مهمانخانهای متروک میایستد تا قاصدی نامههایی محرمانه را به دستش برساند.
نویسنده با نگارش این اثر کوشیده است علاوه بر نشاندادن موقعیتهای دراماتیک، رازهای اندرونی آن زمان را به شیوهای ملموس و باورپذیر نشان دهد. بنابراین، در این داستان با روایتی سروکار داریم که در آن نه رخداد، بلکه درک ما و میزان دانش ما از آن رخداد حائز اهمیت است. ازاینرو، برای ساخت مایهی روایی نمایشنامه و کشف حقیقت، وارد قصر «ملکشاه» میشویم. در این قصر شخصیتها اعم از ملکشاه، عصمتالدوله، بهراماتابک، غنیمت و کاتب خیالانگیز، هریک به سهم خود، ساختار نمایشنامه را میسازند.
هدف نویسنده از انتخاب این موضوع این است که تاریخ را همچون آینهای برای منعکسکردن بحرانهای اجتماعی زمانهی خود نشان دهد تا خواننده را تحت تأثیر قرار دهد و فاصله را به گذشته نزدیک کند؛ و مهمتر از همه آنکه «تفکر انتقادی» را برجسته سازد.
«راز مکتوم اندرونی» فرصتیست برای بهچالشکشیدن تاریخ و حقیقت. آیا انسان انعکاسی از حقیقت نیست؟ چه کسی نمیداند که قتل «میرزا تقیخان امیرکبیر» به فرمان کدام سلاطین تاریخ انجام گرفته است؟
آیا باید مانند «بهراماتابک» چشمانمان را در آرزوی داشتنِ دنیایی بهتر ببندیم و یا برای رسیدن به آنچه آرزویش را داریم جان دهیم؟
«راز مکتوم اندرونی»
ناصر کوشان
در دست انتشار
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#راز_مکتوم_اندرونی
#ناصر_کوشان
#ادبیات #ادبیات_ایران
#ادبیات_نمایشی #نمایشنامه
#نمایشنامه_ایرانی #نمایشنامه_فارسی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
«گرگهای کالا»
برج تاریک ۵
استیون کینگ
ترجمهی سهیلا الهدوستی
در دست انتشار
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#گرگ_های_کالا
#برج_تاریک
#استیون_کینگ
#سهیلا_اله_دوستی
#ادبیات #ادبیات_جهان
#ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_آمریکا #رمان_آمریکایی
#رمان_فانتزی #رمان_حادثهای #رمان_وحشت #رمان_ماجراجویی #رمان_علمی_تخیلی #رمان_ماورایی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
برج تاریک ۵
استیون کینگ
ترجمهی سهیلا الهدوستی
در دست انتشار
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#گرگ_های_کالا
#برج_تاریک
#استیون_کینگ
#سهیلا_اله_دوستی
#ادبیات #ادبیات_جهان
#ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_آمریکا #رمان_آمریکایی
#رمان_فانتزی #رمان_حادثهای #رمان_وحشت #رمان_ماجراجویی #رمان_علمی_تخیلی #رمان_ماورایی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
انتشارات افراز
«گرگهای کالا» برج تاریک ۵ استیون کینگ ترجمهی سهیلا الهدوستی در دست انتشار #انتشارات_افراز #نشرافراز #گرگ_های_کالا #برج_تاریک #استیون_کینگ #سهیلا_اله_دوستی #ادبیات #ادبیات_جهان #ادبیات_داستانی #رمان #ادبیات_آمریکا #رمان_آمریکایی #رمان_فانتزی #رمان_حادثهای…
او عاشق سوزانا بود و دلاش میخواست از او فرزندی داشته باشد.
زن عریان دست را دراز کرد و قورباغهای بزرگ برداشت. آن را فشرد، دلورودهاش را بیرون ریخت ، یکعالمه تخم بین انگشتاناش چسبیدند. سَرِ آن ترکید. سپس آن را بهطرف دهاناش برد و درحالیکه پاهای عقبِ قورباغه هنوز حرکت میکردند، حریصانه و باولع، آن را میخورد.
بعد خندهی بدی کرد. انگار که جوک بامزهای بوده. او خودش را چندینبار به اسم میا معرفی کرد (درست مثل شبهای گذشته)، نامی که رولند از زندگیِ قبلی خود در وطناش گیلاد بهخوبی میشناخت. میا یعنی مادر، و نام مقدسی بود. زن دوبار گوشههای دامن نامرئی خود را بالا داد و برای آن جمعِ نامرئی، تعظیم و احترام کرد. طوریکه قلب هفتتیرکش به درد آمد. او اولینبار این نوع احترام را در مجیس دیده بود؛ همانجایی که او و دوستاناش، کاتبرت و اَلن، توسط پدرانشان برای ماموریتی به آنجا فرستاده شده بودند.
زن دوباره به حاشیهی باتلاق برگشت و ده دقیقه بیحرکت آنجا ماند. جغد شوم، دوباره فریاد تمسخرآمیز خود را سر داد. هووووووو! و ماه انگار در جوابِ جیغ او بود که لحظهای از پشت ابرها به بیرون سرک کشید، و همان هنگام، در روشنایی ماه، حیوانی کوچک که مخفی شده بود، نمایان گشت. سعی کرد با پرش از کنارِ زن فرار کند، ولی زن بلافاصله او را در مشتاش به دام انداخت.
رولند با خود فکر کرد: حتما ادی و جیک تاالان از سفر به اون دنیا برگشتند. پس برو زنش رو نشونش بده. بهش بگو میدونم زنها وقتی باردارن، ویارهای عجیبوغریب میکنن، ادی، اما اینیکی دیگه خیلی عجیب نیست؟ نگاش کن، عین تمساحِ انساننما راه افتاده تو مرداب، داره حیوونا رو میخوره. نگاش کن، و بگو داره اینکارو واسه ویار غذا دادن به بچهت میکنه. نوزادِ آدمیزاد.
بااینحال، اِدی کار او را تایید نمیکرد، و رولند این را میدانست. آنچه که نمیدانست، این بود که خود سوزانا چه خواهد کرد، وقتی رولند به او بگوید که نیمهشب در مرداب، بهاسم زنی به نامِ میا، گوشتخام میخورده.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#گرگ_های_کالا
#برج_تاریک
#استیون_کینگ
#سهیلا_اله_دوستی
#ادبیات #ادبیات_جهان
#ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_آمریکا #رمان_آمریکایی
#رمان_فانتزی #رمان_حادثهای #رمان_وحشت #رمان_ماجراجویی #رمان_علمی_تخیلی #رمان_ماورایی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
زن عریان دست را دراز کرد و قورباغهای بزرگ برداشت. آن را فشرد، دلورودهاش را بیرون ریخت ، یکعالمه تخم بین انگشتاناش چسبیدند. سَرِ آن ترکید. سپس آن را بهطرف دهاناش برد و درحالیکه پاهای عقبِ قورباغه هنوز حرکت میکردند، حریصانه و باولع، آن را میخورد.
بعد خندهی بدی کرد. انگار که جوک بامزهای بوده. او خودش را چندینبار به اسم میا معرفی کرد (درست مثل شبهای گذشته)، نامی که رولند از زندگیِ قبلی خود در وطناش گیلاد بهخوبی میشناخت. میا یعنی مادر، و نام مقدسی بود. زن دوبار گوشههای دامن نامرئی خود را بالا داد و برای آن جمعِ نامرئی، تعظیم و احترام کرد. طوریکه قلب هفتتیرکش به درد آمد. او اولینبار این نوع احترام را در مجیس دیده بود؛ همانجایی که او و دوستاناش، کاتبرت و اَلن، توسط پدرانشان برای ماموریتی به آنجا فرستاده شده بودند.
زن دوباره به حاشیهی باتلاق برگشت و ده دقیقه بیحرکت آنجا ماند. جغد شوم، دوباره فریاد تمسخرآمیز خود را سر داد. هووووووو! و ماه انگار در جوابِ جیغ او بود که لحظهای از پشت ابرها به بیرون سرک کشید، و همان هنگام، در روشنایی ماه، حیوانی کوچک که مخفی شده بود، نمایان گشت. سعی کرد با پرش از کنارِ زن فرار کند، ولی زن بلافاصله او را در مشتاش به دام انداخت.
رولند با خود فکر کرد: حتما ادی و جیک تاالان از سفر به اون دنیا برگشتند. پس برو زنش رو نشونش بده. بهش بگو میدونم زنها وقتی باردارن، ویارهای عجیبوغریب میکنن، ادی، اما اینیکی دیگه خیلی عجیب نیست؟ نگاش کن، عین تمساحِ انساننما راه افتاده تو مرداب، داره حیوونا رو میخوره. نگاش کن، و بگو داره اینکارو واسه ویار غذا دادن به بچهت میکنه. نوزادِ آدمیزاد.
بااینحال، اِدی کار او را تایید نمیکرد، و رولند این را میدانست. آنچه که نمیدانست، این بود که خود سوزانا چه خواهد کرد، وقتی رولند به او بگوید که نیمهشب در مرداب، بهاسم زنی به نامِ میا، گوشتخام میخورده.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#گرگ_های_کالا
#برج_تاریک
#استیون_کینگ
#سهیلا_اله_دوستی
#ادبیات #ادبیات_جهان
#ادبیات_داستانی #رمان
#ادبیات_آمریکا #رمان_آمریکایی
#رمان_فانتزی #رمان_حادثهای #رمان_وحشت #رمان_ماجراجویی #رمان_علمی_تخیلی #رمان_ماورایی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
«تیکِلتاکِل»
ایوب خان دین
ترجمه و اقتباس: مسعود رایگان
نمایشنامههای برتر جهان - ۲۱۲
در دست انتشار
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#تیکل_تاکل
#ایوب_خان_دین
#مسعود_رایگان
#ادبیات #ادبیات_جهان #داستان_جهان
#ادبیات_داستانی #نمایشنامه
#ادبیات_انگلیس #نمایشنامه_انگلیسی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
ایوب خان دین
ترجمه و اقتباس: مسعود رایگان
نمایشنامههای برتر جهان - ۲۱۲
در دست انتشار
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#تیکل_تاکل
#ایوب_خان_دین
#مسعود_رایگان
#ادبیات #ادبیات_جهان #داستان_جهان
#ادبیات_داستانی #نمایشنامه
#ادبیات_انگلیس #نمایشنامه_انگلیسی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
انتشارات افراز
«تیکِلتاکِل» ایوب خان دین ترجمه و اقتباس: مسعود رایگان نمایشنامههای برتر جهان - ۲۱۲ در دست انتشار #انتشارات_افراز #نشرافراز #تیکل_تاکل #ایوب_خان_دین #مسعود_رایگان #ادبیات #ادبیات_جهان #داستان_جهان #ادبیات_داستانی #نمایشنامه #ادبیات_انگلیس #نمایشنامه_انگلیسی…
ایوب خان دین (زادهی ۱ ژانویهی ۱۹۶۱، لانکاشر) یک هنرپیشه، فیلمنامهنویس و نویسندهی انگلیسیِ پاکستانیتبار است. «شرق، شرق است» نام نمایشنامهای اثر وی است. نسخهی سینمایی آن نیز در سال ۱۹۹۹ میلادی، به همین نام و به کارگردانی دامین اودانل ساخته شد. شاید یکی از مهمترین بخشهای بیوگرافی ایوب خان دین، فعالیت در فیلم «شرق، شرق است» بوده است. ایوب خان دین، کار حرفهای خود را از سینما آغاز کرده بود و توانست با مهارتش، جای خود را میان اهالی فضای سینما مطرح کند، تئاتر «شرق، شرق است» در سال ۱۳۹۰، به کارگردانی مسعود رایگان، و بازی رویا تیموریان، امید روحانی، فرزین محدث، پگاه آهنگرانی، خسرو احمدی و شبنم مقدمی، در تماشاخانهی ایرانشهر به روی صحنه رفت. از فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی که وی در آنها نقش داشته است، میتوان به «خانوادهی من و بقیهی حیوانات اشاره نمود.
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#تیکل_تاکل
#ایوب_خان_دین
#مسعود_رایگان
#ادبیات #ادبیات_جهان #داستان_جهان
#ادبیات_داستانی #نمایشنامه
#ادبیات_انگلیس #نمایشنامه_انگلیسی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم
#انتشارات_افراز #نشرافراز
#تیکل_تاکل
#ایوب_خان_دین
#مسعود_رایگان
#ادبیات #ادبیات_جهان #داستان_جهان
#ادبیات_داستانی #نمایشنامه
#ادبیات_انگلیس #نمایشنامه_انگلیسی
#در_دست_انتشار
#قد_برافراز_که_از_سرو_کنی_آزادم